بنام الله/// از دوستان تقاظا دارم فیلم ماتریکس را به دقت تماشا و بر دیالوگهای ان با تفکر گوش کنند و تصاویر ان را با تفکر نگاه کنند/ماتریکس سخن دجال با مخاطب است یک ایین و دین جدید را مطرح می کند دینی که تبلیغش در ذهن مخاطب اثر دارد پیروانش را گرفتار خود می کند دینی که برای مردم نمایش داده نمیشود اما به مردم تزریق می شود/ماتریکس اخرین نقشه ابلیس برای انحراف مردم است/من تمام دیالوگهای فیلم ماتریکس را بر کاغذ نوشتم به چند تای ان توجه کنید:سعی نکن قاشق را خم کنی.بپذیر که قاشقی وجود ندارد.انگاه این تویی که خم میشوی(با این روش نئو قاشق را خم کرد) ///تحلیل///ماتریکس بازی ذهن است در ماتریکس سخن این است///ما یک منبع احساس هستیم و الله یک برنامه ریز الله ذهن مارا برنامه ریزی میکند تا دنیایی که وجود ندارد را حس کنیم/ ماتریکس می گوید دنیا در ذهن ماست و وجود خارجی ندارد / هر انچه می بینیم و لمس میکنیم ساخته یک برنامه ذهنی است/تمام اتفاقات در ذهن ما شکل می گیرد/درواقع الله مارا به بازی گرفته/وراه نجات فرار کردن و بیرون امدن از این توهم است/ دوستان اینها یک عقیده است که ابلیس قصد رواج ان را دارد و تمام تکنولوژی و مدرنیته امروز برای اثبات این عقیده دارد بکار میرود// بسیاری از پیشرفتها راه مطرح کردن این ایین جدید را هموار میکند/ دنیای ما یک دنیای مجازی و ذهنی است ما همه در یک هیپنوتیزم فوق پیشرفته گرفتاریم ///وتمام علوم در دنیای شرق و غرب میخواهد به این نتیجه ختم شود و این ایین ابلیس و دام ابلیس است///اما حالا به نظر شما تفاوت این عقاید با انچه الله خلق کرده در چیست//؟اری من ذهن هستم روح منبع درک و شعور است و تمام تصاویر در ذهن نمایان میشوند صداها و ادراک ما در ذهن است تا اینجا انها با ما هم عقیده اند تفاوت در اینجاست انها منکر وجود خارجی برای خاقت هستند و تمام انچه هست رایک توهم و خیال در درون ذهن میدانند اما حقیقت این است که ذهن ما انچه که وجود خارجی دارد را درک میکند/ما در خواب نیستیم و ذهن ما انچه هست را حس می کند نه اینکه حسی را در درون خود به وجود می اورد///ما همدیگر را در ذهن خود میبینیم زیرا ماهمه وجود خارجی داریم/من میتوانم تایپ کنم چون کیبوردی برای لمس کردن وجود دارد و میتوانم راه بروم چون زمینی وجود دارد چه من ذهنی فعال داشته باشم چه نداشته باشم چه من درک کنم یا نکنم فرقی ندارد دنیا وجود دارد و سر جایش است/ وقتی من بمیرد دنیا باقی می ماند نه اینکه او نیز به همراه من از بین میرود/دنیا یک وجود ثابت است و برای همه ما اتفاق می افتد نه اینکه مختص ذهن من است/علم سحر و علم استفاده از انرژی های ماورایی دلیل مجازی بودن دنیا نیست/هیپنوتیزم و انرژی درمانی یک تغییر ذهنی برای واقعیت نیست /هالیوود دارد از نادانی و جهل مردم در این امور برای انحراف انان استفاده میکندانان میگویند وقتی کسی بمیرد یعنی ذهنش تمام شده و دیگر نابود شده و شاید دوباره برنامه ریزی شود در حالی که من پس از مردن نیز ذهن فعال خواهم داشت ذهنی که دنیای جدیدی را که وجود دارد درک میکند و الله من را برای تا ابد خلق کرده و ذهن من هرگز خاموش نمیشود/حضرت علی میگوید بزرگترین اسرار مرگ است و اری تنها پس از مرگ هر ذهنی واقعیت خود را درک میکند/ هالیوود دارد یک کار میکند از تمام علوم و اطلاعات برای فریب ذهن مردم بهره میبرد واقعیت و حقیقت را دستکاری میکند به گونه ای که منطق رادارا باشد و در عین حال ذهن را به بی راهه بکشاند/راهی برای مخالفت باقی نگذارد توجیح میکند و دلیل دارد زیرا عالمانه عمل میکند و مردم باورش میکنند زیرا با عقل انان هم خوانی دارد غافل از اینکه ذهن انان در نادانی و جهل بسر میبرد واین جهل و نادانی در کنار نبود اعتقاد واعتماد به یک عقل کامل راه را برای جولان دادن علوم شیطانی باز میکند
چه خوش است که یار مهدی باشم///هرلحظه سرقرارمهدی باشم///فرقی نکند برای من فرمانده///یارفتگرسپاه مهدی باشم///
بنام الله/// درمورد علامات و نشانهای پیش از ظهور قطعیت وجود ندارد زیرا تفسیر ان بسیار پیچیده و مصداق سازی ها همیشه دارای خطا پذیری بسیارند//مثلا اینکه بر پل بغداد 70000هزار نفر کشته میشوند /نمیتوان فهمید منظور یکجا و در یک روز است یا در طول زمانی طولانی تر/یا در مورد طاعون نمیتوان قاطعانه گفت منظور خود طاعون است یا بیماریهایی که به مانند طاعون مخرب و فراگیرند/ یا اینکه مرگ بیشتر مردم هم معلوم نیست منظور چیست/اینکه بیشتر مردمی که خدا از ازل خلق کرده به زمین می ایند و میمیرند یا اینکه بیشتر مردم حاظر بر زمین از بین میروند و یا اینکه خوی انسانی انها از بین میرود و ملحد می شوند/ در کل اینها مهم نیست اصلا مهم نیست من کیم و یا شما که هستید و یا سید خراسانی کیست/ اینها خود به موقع خود معلوم می شود و به مصداق سازی واحتمال ورزی چیزی اثبات نمیشود به عمل کار براید به سخن دانی نیست/ما باید راه را درست بپیماییم نه اینکه فقط تحلیل و تفسیر کنیم باید در چارچوب مشخص با طرح و برنامه حرکت کرد باید متحد بود ولحظه به لحظه تدبیر به خرج داد و راه گشایی کرد باید سند ظهور را روی میز قرار داد و ان را جهادوارعملی کرد
راستش را به ما نگفتند یا لااقل همة راست را به ما نگفتند.
گفتند: تو که بیایی خون به پا میکنی،جوی خون به راه میاندازی و از کشته پشته میسازی و ما را از ظهور تو ترساندند.
درست مثل اینکه حادثهای به شیرینی تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگویند.
ما از همان کودکی، تو را دوست داشتیم. با همة فطرتمان به تو عشق میورزیدیم و با همة وجودمان بیتاب آمدنت بودیم.
عشق تو با سرشت ما عجین شده بود و آمدنت، طبیعیترین و شیرینترین نیازمان بود.
اما ... اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی میشود جهان، وقتی که تو بیایی.
همه، پیش از آنکه نگاه مهرگستر و دستهای عاطفه تو را توصیف کنند، شمشیر تو را نشانمان دادند.
آری، برای اینکه گلها و نهالها رشد کنند، باید علفهای هرز را وجین کرد و این جز با داسی برنده و سهمگین، ممکن نیست.
آری، برای اینکه مظلومان تاریخ، نفسی به راحتی بکشند، باید پشت و پوزة ظالمان و ستمگران را به خاک مالید و نسلشان را از روی زمین برچید.
دلهای بندگان را آکنده از عبادت و اطاعت میکنی و عدالت بر همه جا دامن میگسترد و خدا به واسطة تو دروغ را ریشهکن میکند و خوی ستمگری و درندگی را محو میسازد و طوق ذلت و بردگی را از گردن خلایق برمیدارد
آری، برای اینکه عدالت بر کرسی بنشیند، هر چه سریر ستمآلودة سلطنت را باید واژگون کرد و به دست نابودی سپرد.
و اینها همه، همان معجزهای است که تنها از دست تو برمیآید و تنها با دست تو محقق میشود.
اما مگر نه اینکه اینها همه مقدمه است برای رسیدن به بهشتی که تو بانی آنی .
آن بهشت را کسی برای ما ترسیم نکرد.
کسی به ما نگفت که آن ساحل امید که در پس این دریای خون نشسته است، چگونه ساحلی است؟!
کسی به ما نگفت که وقتی تو بیایی:
پرندگان در آشیانههای خود جشن میگیرند و ماهیان دریاها شادمان میشوند و چشمهساران میجوشند و زمین چندین برابر محصول خویش را عرضه میکند.
به ما نگفتند که وقتی تو بیایی:
دلهای بندگان را آکنده از عبادت و اطاعت میکنی و عدالت بر همه جا دامن میگسترد و خدا به واسطة تو دروغ را ریشهکن میکند و خوی ستمگری و درندگی را محو میسازد و طوق ذلت و بردگی را از گردن خلایق برمیدارد.
به ما نگفتند که وقتی تو بیایی:
ساکنان زمین و آسمان به تو عشق میورزند، آسمان بارانش را فرو میفرستد، زمین، گیاهان خود را میرویاند... و زندگان آرزو میکنند که کاش مردگانشان زنده بودند و عدل و آرامش حقیقی را میدیدند و میدیدند که خداوند چگونه برکاتش را بر اهل زمین فرو میفرستد.
از دیدگاه من مدیریت همان سرپرستی میباشد اری ولی جامع الشرایط طبق نظر ائمه در زمان غیبت سرپرست مردم است اما در امر حکومت وعمومی و تفاوتی میان این نوع سرپرستی و سرپرستی ائمه وجود دارد زیرا ائمه بر نفس و تمام حقوق مردم نیز حق سرپرستی و قیومیت دارند/2اینکه قیام حق امام زمان است یک سخن حق است اما ان با این قیامهای منطقه ای و عمومی متفاوت است/قطعا قیام خراسانی و یمانی و امثالهم مورد تایید ائمه است هرچند دارای نواقص باشند زیرا این قیامها بطور طبیعی غیر قابل پیشگیری هستند و منع کردن از انها خلاف اصول شرع است و اینها در جریان ظمینه سازی برای ظهور واقع میشوند نه اینکه ساخته می شوند/قطعا صبر هر جامعه ای بعد از سالها تحمل رنج و ظلم سر ریز می شود و قیامی بر پا میشود/حق مدیریت یا همان حاکمیت امروزی برای صالحان غیر قابل انکار است اما ان با حاکمیت معصوم تفاوتهایی دارد که نیاز به طرح بیش از حد ان نیست/ مثلا معصوم سلطان و صاحب مقام حاکمیت است و منتخب مردم یا گروهی نیست و منتصب الله است و غیر از او کسی شایسته نیست ومعصوم نیازی به نظارت وتایید صلاحیت ندارد در حالی که ولی فقیه باید منتخب علما و مورد پذیرش مردم مومن ودارای سیستم نظارتی وانتخابی باشدو ولی فقیه مالک مقام حکومت نیست در عین اینکه حاکم است برای وقت معلوم/ولی فقیه مشروعیتش را از مذهب و علم و تقوی ومقبولیت میگیرد اما معصوم مشروعیتش خواص اراده الله است/ولی فقیه منتخب معصوم نیست اما مورد تایید معصوم است/ولی فقیه تا انجا که توانایی دارد و مشروعیت دارد و از دین خارج نشده و ظالم نشده حق حکومت دارد اما امام معصوم طاهر از این مناسبات است/ به هر حال انچه امروز در ایران موجود است الارغم تمام ایرادات مورد تایید امام زمان است و تکلیف به رشد و تکامل دارد تا هرچه بیشتر به جامعه مهدوی نزدیک شود از همین رو است که درفش یمانی هدایتگر عنوان شده در حالی که هسته اصلی سپاه امام خراسانی هستند و منظور وجود ایرادات و کاستی هااست نه عدم صلاحیت/
چه خوش است که یار مهدی باشم///هرلحظه سرقرارمهدی باشم///فرقی نکند برای من فرمانده///یارفتگرسپاه مهدی باشم/// |
برخی از علما اعتقاد دارند که در سال 57یک قیام باطل از نظر شرعی واقع شد که در پی ان حق معصوم به غیر معصوم واگذار شد(ولایت فقیه)و انان اعتقاد دارند که ولایت فقیه منع شرعی دارد و از ان رو حکومت ولایی ایران را ضد دین و باعث انحراف تشیع دانسته اند/چند توضیح لازم است1درسال57قیام صورت نگرفت زیرا قیام شرعی که شیعیان از ان منع شده اند دارای شرایط خاصی بدیت ترتیب است/اولا قیام جهانی باشد/دوماحکم جهاد صادر شود انهم برای فتح و تهاجم نه دفاع/سوما ادعای مهدوی یعنی رهبر ان ادعای تشکیل حکومت الله بر مردم را از باب واسطه خودش بیان کند/رابعا طرف مقابل دعوا کفار و بیگانگان باشند و هدف از بین بردن فیزیکی تمام منحرفان وملحدان در جهان باشد/در واقع در جریان انقلاب سال57هیچ کدام واقع نشد تنها مردم بخشی از جهان که دین انان شیعه بوده و حاکم انان را از امور دینی خود محروم کرده بود برای جلوگیری از نابودی فرهنگ و مذهب خودو اجرای در حد توان احکام شرع وبهره مندی از اقتصاد و سیاست مورد نیاز برای ادامه حیات خود دست به تغییر سیستم حاکمیت کشور خود زدند البته الگوی مهدوی پیش رو قرار دادند که هرگز هم ادعا ندارند که نیت انان به وجود اوردن یک حکومت الهی و جهانی بوده.و از این رو انان مدیریت جامعه خود را به مدیران متدین وعالم سپردند نه سرپرستی خود را/رهبر مدیریت و تنظیم کننده مدیریت و ناظر بر نحوه مدیریت کشور است نه سلطان کشور و ایشان ادعای سلطانی و نیابت الهی مستقیم ندارند/ایشان منتخب علما و امنای منتخب مردم است و خود خوانده بر مسند ننشسته اند ومالک جایگاه رهبری نیستندکه/در سیستم حاکمیت فرد بر مردم حاکم خود خوانده است و مالک کشوروزور و قدرت ابزار او هستند نه اعتماد مردم .در حاکمیت فرد بر مردم مردم حقی نسبت به جایگاه حاکم ندارند تازه حتی اگر سیستم کشور داری از اینکه الان در ایران جاریست تخصصی تر شود هم ایرادی ندارد مثلا نمایندگان مردم هم بصورت تخصصی منسوب شوند تا کسی نتواند با ظاهر سازی و فریب افکار عمومی به مراتب بالای مدیریتی دست یابد
بنام الله///چند شب پیش شاهد یک مناظره بسیار مضحک در یکی از تلویزیونهای برون مرزی بودم که سه نفر به نمایندگی از سه فرقه در ان شرکت داشته اند1مولوی مولانا از طرف وهابیت2دکتر ابرهام از طرف فرقه بقولی خردگراکه پدیده جدید ایرانیان برون مرزی است3دکتری دیگر به نمایندگی از بهائیت/خوب وهابیت و خردگرایی وبهایت با هم مناظره کنند تصور کنید چه از اب در خواهد امد/به چند بخش از مناظره توجه کنید/دکتر ابرهام که نماینده خردگراها بود اولا تبدیل به نماینده تام زرتشتیان شد زیرا مذهب خودش فاقد هرگونه پشتوانه سندی و تاریخی بوده پس خردگرایی را با زرتشتیگری درهم نمود و جالب انکه ایشان هرجا در مقابل مولوی کم می اورد دین زرتشت عصر ساسانیان را تحریف شده و انحرافی میخواندند و ان دین زرتشتی که در دوران کورش بود را دین راستین می دانستند/حالا ان دین چگونه به ایشان رسیده را ما نفهمیدیم /ایشان دین اسلام را منحصر به اعراب دانسته و اعتقادی بیان نمودند که طبق ان الله برای هر قومی دینی معرفی نموده که منحصر همان قوم است.جالب اینکه با تفسیر ایات قران قصد اثبات این توهم را داشته اند.حالا اینکه چگونه این فرد که متخصص اسلام نیست و اصلامسلمانی ندارد توانسته قران را تفسیر کند خودش جای سوال دارد و با هیچ عقل و منطقی نمیشود ان را بخورد کسی داد//نفر دوم برادر وهابیمان که اصلا سر وته نداشت گاهی بهائیت ایینی مترقی شده از زرتشت میدانست گاهی ان را ایینی نوین و متعلق به پیامبری جدید میدانست و جالب انکه او بهائیت را یک شاخه انحرافی از شیعه و حتی از اسلام نمی دانست و هرگونه ابتدای مربوط به اسلام را در رابطه با این ایین کذب میدانست بلکه بتواند ایرانیان خردگرا را متعاقد که بهائیت یک ایین ایرانیست/اما برادر مولانا که جای یکه تازی را در میدانی که دو حریف نادان و باطل یافته بود غنیمت شمرد از همه مطالب مضحک تر بیان می کرد مثلا بجای پرداختن به امور بهائیت و زرتشتی با شیعیان مناظره میکرد در حالی که هیچ شیعه ای در جمعشان نبود/مرتب به نقد و تحریف کتب شیعه می پرداخت/ایشان هر غیر وهابی را کافر خطاب میکرد./ایشان و ابرهام خرد گرا بر سر تفسیر ومعنای قران دچار اختلاف شدید شده اند و ان جا پیش رفتن که هردو بر سر یک مسئله به توافق رسیدند دکتر ابرهام وقتی در بحث توان منطقی خود را از دست داد یک سوال پرسید:اگرمن برداشتم از قران اشتباه است پس چه کسی باید قران را تفسیر کند تا همه مردم به معنای واقعی ان برسند و اختلافی در ان نباشد/؟؟؟؟/مولوی هم توان دادن پاسخ منطقی نداشت گفت:قران را باید اهل ان تفسیر کنند نه شما/ خوب پس وقتی ترمز ماشینشان برید یا عباس/خوب بما بگویند اهل قران چه کسانی هستند؟قران معصوم است ایا نباید اهل ان معصوم باشند؟ایا انسان خطا کار و انسانی که عقل او هر لحظه در حال تکامل است میتواند بدون خطا قران تفسیر کند؟
چه خوش است که یار مهدی باشم///هرلحظه سرقرارمهدی باشم///فرقی نکند برای من فرمانده///یارفتگرسپاه مهدی باشم///
چه خوش است که یار مهدی باشم///هرلحظه سرقرارمهدی باشم///فرقی نکند برای من فرمانده///یارفتگرسپاه مهدی باشم///
بنام الله/// واقعا جای دارد ادم بعضی مطالب را صد بار در روز مرور کند و به قدرت منطق در اسلام وکلام ائمه ببالد.خدایش من در درک فهم و شعور تمام دانشمندان و روشن فکران عصر حاظر درمانده ام واقعا نمیتوانم درک کنم در مغز انان چه جریانی فعالیت میکند./واقعا نمیدانم در مغز انان چه استدعالاتی تولد یافته که انان را اینقدر کوته نظر و بلکه پوچ گرا نموده/مثل انکه توپی روی خط دروازه درست در نقطه پرگار خط دروازه قرار دارد دروازبانی هم وجود ندارد انگاه مسی بیایید به قصد گل شوت کند اما توپ وارد دروازه نشود/اقا مگر ممکن است؟اما قرنهاست بشر عجیب و غریب اینگونه رفتار کرده من به خود ابلیس هم شک دارم اخر ملعونی با این همه فهم و ذکاوت بر چه اساس جلوی الله اندام نمایی میکند جای تامل دارد./اما چه میشود که یک بیسواد مثل من که قران خواندنش هم پر از غلط و غلوط است و متن نوشتنش مملو از ایراد املایی باید بنشیند به فهم و مغز این مدعیان جریان تفکر با چشم حیرت و واماندگی نگاه کند.چه چیزی جزدوری ازیاد الله و یاطمع به انچه از ان ناتوانیم مارا به این حال انداخته/عقل ما دارای حد و مرز است و الله و خلقت او بی حد و مرز/پس چرا تمام تاریخ تلاش کرده ایم الله را در چهارچوب عقل و فهم خود بگنجانیم؟مثل انکه کوری بخواهد رنگها را درک کند/براستی من انسان دارای حد و مرز و محدودیت این حس نامحدود جویی را از کجا اورده ام؟ادامه دارد...
چه خوش است که یار مهدی باشم///هرلحظه سرقرارمهدی باشم///فرقی نکند برای من فرمانده///یارفتگرسپاه مهدی باشم/// |
E: هشدارها و یادآوریها: آمریکا قابل اعتماد نیست
تعامل با دنیا هیچ ایرادى ندارد، ما از اول هم اهل تعامل با دنیا بودیم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را باید شناخت؛ شگردهاى او را باید دانست؛ هدفهاى اساسى و کلان را باید در مدّ نظر داشت.[1]
یکى از کارهاى اصلى که باید انجام بدهیم و همه باید به آن توجه داشته باشیم، این است که فریب لبخند دشمن و وعدههاى دروغ جبههى دشمن را نخوریم. در این سى سال، تجربه هم پیدا کردهایم. گاهى به روى ما لبخند زدند. اوائل گاهى بعضى از ما باور میکردیم. یواش یواش فهمیدیم پشت صحنه چیست. فریب لبخند دشمن را، فریب وعدههاى دروغ دشمن را نخوریم. جبههى قدرت مادىاى که امروز بر دنیا مسلط است، راحت عهد میشکند. بدون هیچ دغدغهاى عهدشکنى میکنند، زیر قولشان میزنند، زیر حرفشان میزنند، نه از خدا خجالت میکشند، نه از خلق خجالت میکشند، نه از طرف مذاکره خجالت میکشند؛ راحت دروغ میگویند![2] شصت سال است که از 28 مرداد 32 تا امروز در هر موردى که با آمریکایىها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزى مصدق به آمریکایىها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، ماجراى 28 مرداد پیش آمد که محل کودتا در اختیار آمریکایىها قرار گرفت و عامل کودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت کرد بین اراذل و اوباش که کودتا را راه بیندازد؛ آمریکایى بود. تدبیر کار را خودشان هم اعتراف کردند، اقرار کردند.[3] این را هم عرض بکنیم: ما از تحرّک دیپلماسى دولت حمایت میکنیم، پشتیبانى میکنیم. ما به هیئت دیپلماسى ملّت عزیزمان و دولت خدمتگزارمان خوشبین هستیم؛ البتّه به آمریکایىها بدبینیم؛ به آنها هیچ اعتمادى نداریم. ما دولت ایالات متّحدهى آمریکا را دولتى غیرقابل اعتماد میدانیم؛ دولتى خودبرتربین، دولتى غیرمنطقى و عهدشکن، دولتى سخت در پنجهى تصرّف و اقتدار شبکهى صهیونیسم بینالمللى - که بهخاطر رعایت خواستهها و منافع نامشروع شبکهى صهیونیستى بینالمللى مجبورند با رژیم غاصب و جعلى اشغالکنندهى فلسطین مماشات کنند، در مقابل او نرمش نشان بدهند؛ اسمش را میگذارند منافع آمریکا، در حالى که بکلّى منافع ملّى آمریکا با آنچه امروز اینها در حمایت از [آن] رژیم جعلى انجام میدهند، منافات دارد؛ از همهى دنیا دولت ایالات متّحدهى آمریکا باج میگیرد و به رژیم جعلى صهیونیستى باج میدهد؛ این حقایق را ما داریم مشاهده میکنیم – به دولت آمریکا اعتمادى نداریم، به مسئولین خودمان اعتماد داریم، خوشبین هستیم، از آنها میخواهیم که با دقّت، با ملاحظهى همهى جوانب گامها را درست بردارند، محکم بردارند، منافع ملّى را یک لحظه به فراموشى نسپرند.[4] ------------------------------------ [1] بیانات مقام معظم هبری در دیدار مسئولان نظام 1392/04/30 [2] بیانات مقام معظم هبری در خطبههای نماز جمعه تهران 1390/11/14 [3] بیانات مقام معظم هبری دیدار فرماندهان و جمعى از کارکنان نیروى هوائى ارتش جمهورى اسلامى ایران 28/11/1391 [4] بیانات مقام معظم هبری در مراسم دانشآموختگی دانشجویان ارتش در دانشگاه ستاری 13/7/1392 |