سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دره کوچک///قاف در بقا
برای مهدی

یک وهاب? در قبرستان بق?ع به آقای قرائتی گفت:چرا فاطمه، حسن و حسین

را صدا م? زن?د؟!در حالی که آنها مرده اند و خاک شده اند!آنگاه خودکاری را

انداخت زمین، و صدا زد: ا? حسن! ا? ز?ن العابد?ن! ای امام باقر! آن قلم را به

من بدهیدوگفت:دیدی که پاسخ ندادند!پس اینها مرده ند و ه?چ قدرت? ندارند!

آقای قرائتی خودکار را گرفت و دوباره انداخت زم?ن و گفت:?ا الله! قلم را به من

بده!بعد رو به وهابی کرد و گفت: د?د? که خدا هم نداد!پس با منطق تو خدا هم

مرده است!مگر هر که زنده است با?د نوکر تو باشد؟

محبـــ مهدی

*****


دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود.پ

استاد پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟
کسی پاسخ نداد.

استاد دوباره پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟
دوباره کسی پاسخ نداد.

استاد برای سومین بار پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟
برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد

استاد با قاطعیت گفت: با این وصف خدا وجود ندارد. sheklak2 Undecided sheklak2

دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند.
استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید:
آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟
همه سکوت کردند.

آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟
همچنان کسی چیزی نگفت
آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟

وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد،
دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد
!

sheklak3 sheklak4 sheklak3

 






نوشته شده در تاریخ شنبه 93 مهر 5 توسط 63شاعر شهدا 666
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin