غم مخور ایام هجران رو بپایان میرود
این خماری از سر ما میگُساران میرود
پرده را از روی ماه خویش بالا میزند
غمزه را سر میدهد غم از دل و جان میرود
بلبل اندر شاخسار گُل هُویدا میشود
زاغ با صَد شرمساری از گُلستان میرود
محفِل از نور رُخ او نور افشان میشود
هر چه غیر از ذکر یار از یاد رِندان میرود
ابرها از نور خورشید رخش پنهان شوند
پرده از رُخسار آن سرو خرامان میرود
وعدة دیدار نزدیک است یاران مُژده باد
روز وصلش میرسد ایام هجران میرود
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 بهمن 2 توسط
63شاعر شهدا 666