فرضیه اول: کسی که سؤال میکند که: چرا خداوند سلسلة امامت را در امام مهدی علیه السلام ختم کرد؟ چرا امام سیزدهمی و ... خلق نکرد؟ تصور و خیال میکند رسیدن به مقام امامت به اجبار است و خود امام در رسیدن به این منصب نقشی ندارد. او چنین تصوری داشته است که میگوید، خداوند، امام خلق میکند و خزانة الهی که کم ندارد که یک امام سیزدهمی و یک امام چهاردهمی خلق بکند که این تصور، تصور غلطی است، اینکه ما خیال کنیم خدا، امام را خلق میکند و خود امام در رسیدن به این مقام نقشی ندارد، تصور اشتباهی است. ما معتقدیم امامت منصب الاهی است. بدون تردید حتماً این فیض از ناحیة خداوند به امام داده میشود. امّا این فیض را خداوند بی دلیل و بی حکمت به کسی نمیدهد. خداوند کسی را برای مقام امامت نصب میکند که استعداد و لیاقت و شایستگی رسیدن به این مقام را در خودش ایجاد کرده باشد. اگر کسی از تواناییهای خودش استفاده کرد و خودش را بالا کشید و به حدی رساند که توانایی و قابلیت درک فیض امامت را داشته باشد، آن وقت خداوند هم افاضه میکند و او را امام قرار میدهد. بنابراین، در عین حال که امامت مقام الاهی است، امّا اراده و عمل و اختیار و تلاش امام هم برای رسیدن به این مقام نقش دارد. چرا؟ زیرا اگر بگوییم امامت مقامی است که خداوند به اجبار به کسی میدهد و خود امام در رسیدن به این مقام نقشی ندارد و تلاشی نمیکند، امامت ارزش نیست. اگر خداوند مرا هم امام میکرد من هم امام بودم. اگر خداوند شما را امام میکرد، شما هم امام بودید. خداوند او را امام کرده باشد، این امام شدن که فضیلتی نیست. وقتی خود امام علی علیه السلام در رسیدن به امامت هیچ نقشی نداشته باشد، وقتی خود ایشان هیچ تلاشی نکرده و از استعدادهای خودش استفاده نکرده و خودش را قابل این مقام نکرده باشد، بلکه خداوند به اجبار، ارادة تکوینی کرده که امام علی علیه السلام امام باشد، این اصلاً دارای ارزش نیست؛ در صورتیکه امامت حتماً دارای ارزش است و نبوّت حتماً فضیلت است و ارزشمند. اگر امامت یک ارزش است که یقیناً هم اینگونه است، بنابراین خود امام علیه السلام هم باید در رسیدن به این مقام نقش داشته باشد. یعنی خود امام هم باید تلاش کند و از قابلیتهای خودش استفاده کند و خودش را رشد بدهد و بالا بکشد تا به اندازهای برسد که لیاقت دریافت فیض الاهی را پیدا کند. با توجه به این مقدمه بر میگردیم به پاسخ.
پرسش کنندهای که میگوید: چرا خداوند امام مهدی علیه السلام را نگذاشت آشکارا زندگی کند و شهید شود و امام سیزدهمی را خلق کند، خیال میکند که امامت اجباری است و خود امام در رسیدن به این مقام نقشی ندارد؛ در حالی که امامت اجباری نیست. اگر خداوند مقرر کرد که امام علی علیه السلام آشکارا زندگی کند و بعد شهید گردد بدین جهت بود که خداوند به علم والای خود میدانست که اگر امام علی علیه السلام شهید شود، بعد از ایشان فرزندش امام حسن علیه السلام هست که قابلیت رسیدن به مقام امامت را دارد. بنابراین، مردم بدون امام نخواهند ماند. پس به شکل طبیعی مأمور بود که آشکارا زندگی کند و وظیفه و رسالت خود را انجام دهد و شهید گردد. برای امامان تا زمان امام حسن عسکری علیه السلام همین گونه مقرر شده بود، چرا که خداوند با علم ازلی خود میدانست که بعد از شهید شدن هر امام، کسی هست که لیاقت امامت را داشته باشد، ولی در دوره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خداوند از ازل میدانست که اگر امام مهدی علیه السلام آشکارا زندگی کند و شهید شود، بعد از ایشان دیگر کسی لیاقت رسیدن به مقام امامت را ندارد. یعنی دیگر کسی وجود ندارد که خود را بالا بکشد و خود را رشد دهد و از تواناییهای خودش استفاده کند و قابلیت مقام امامت را پیدا کند. چون خداوند از ازل چنین چیزی را میدانست، آخرین امام خود را نگه داشت و برایش مقرر کرد که در پس پردة غیبت بماند تا بشر از نعمت امام علیه السلام محروم نماند.
پس اشکال در برداشت پرسش کننده از امامت است که آن را اجباری میپندارد و برای امام در رسیدن به امامت، نقشی نمی بیند. از این رو میگوید، با شهید شدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خداوند، امام سیزدهمی را خلق میکرد و نظام امامت همین گونه استمرار پیدا میکرد.
