مخدوش لحظهای تنفس امروز من
بنیانگذار نخستین جوانه زدنهای درخت ازادی ایست
از من تا ملکوت صدای دیدار تو می اید
تو تو تو ای
پروانه ظهور
شکفتن درونی ترین خداوند من است
من کودک تو نه فرزند زمینم
زمینی که جز خون چشم در نگاه ولیش ندید
اقا جان خداوند قسم بجای من خوانده بود که این تن نحیف
نه گل روی پرده بلکه گلاب بازاریست
اینها قطرهای فشرده احساس من برای تو که نزدیکی و برای من که در هنگامه
پسر زهرا
ظهورت را توی دست میگیرم برای کسی نه کسان هدیه می اورم امنروز نه فردا
این نوشته این قنوت داءمی این رکعتهای نماز عشق من است
من برای سجود اماده ام من نه از خاک بلکه از اسمان برگشته ام
نوشته شده در تاریخ جمعه 94 تیر 19 توسط
63شاعر شهدا 666